شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام دوستان

ساعت ویکتوریا

اسپايکا

+ سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
اسپايکا
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
اسپايکا
از همون اول ميخواستم پيشرفته بودن رو به هر کس که مياد تو وبم القا کنم :D
بعدی همه 32 نظر قبلی
اسپايکا
{a h=Neginpoem}2اشعار{/a} سلامت باشين من ميام گهگاهي سر ميزنم شمام بيايد :)
سن وبلاگم چنان رفته بالا حس ميکنم اينجا وطنم بوده ترک کردم
+ يادمه اينجا يه آ.مرصاد سيستاني داشت ...يه آ.ابوالفضل صياد ...يه آ.محمدمهاجري ....يه اميدآروين ....يه خاله مهتاب ....يه نگاه منتظر ....يه دستان خالي.....شقايق بانو..دکتر نگو بلا...الهام بانو...محبوبه*..سرباز133
بقيه شو شما بگيد........:(
ياد منم بخير...
بعدی همه 198 نظر قبلی
{a h=andishe}خانه ي خانواده{/a} چقدر دلتنگ شدم اومدم اينجا اي بابا چه زود گذشت
ياد منم بخير اي بابا

* گل نرگس *

+ هوالرحمن آدمي بغض روي بغض ساخته شد ... نگاه کن همين زانو هايش ، بغض هايي هستند که از گلو پايين رفتند و گير کردند وسط قدم هايش ... و آدم ، درست از همانجا خم شد ... ! #ساجده_شيرين_فرد .

* گل نرگس *

+ #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي #راشدخدايي
kjkhjkhjkh
ديروز 9:24 عصر
محدوديت ايموجي دست و پامونو بسته :)
kjkhjkhjkh
راشد غير خدايي چطوري؟
همه 5 نظر
??? توليد ملي سرمايه ملي??? دوستان و همکاران عزيز صنعتگر پرشين کولينگ شما را دعوت ميکند ???????????? https://persiancooling.com/
kjkhjkhjkh
راشد غير خدايي کجايي؟
+ بار دگر رويا زود تموم شد و اينبار واقعا بايد راهي ميله ها شوم و احساس مي کنم اينطوري بهترشد چون ثابت مي کنم نرده ها هم جلوي عشق من را سد نکرد و واقعيت اين است که يک عاشق در برابر جهاني عاشق چقدر بها دارد و اين همان چيزي بود که شما به من آموختيد
mariii
103/1/29
آمده ام به دوستان رويايي خود بگويم ديگر وقت رفتن آمده بايد بروم خيلي زود از هم دور مي‌شويم آنجا که آلوين ويلو ميشا طلا را بايد به دست سرنوشت بسپارم و آنجا که ديگر ذهنم توان پر کشيدن ميان اين صفحات را نداردبيشک راه حيدري در زندان هم جريان دارد و اين آزمون ده سال ديگر شايد به کل ما را با هم غريبه کند پرواز بر بال توهم عاقبت اش همين بود
بايد باور مي کردم که از آن کوچه عشق گذشتن من يک اشتباه نابخشودني بود و هيچ کس انتظار يک آدم لاابالي مثل من را هرگز نمي کشيد جاي من و طريقت من اينگونه واقعي تر است بايد راهي شوم راهي آن ديار آشنايي با امثال من آن دياري که پايان آرزوهايي ست که داشتم و دارم ولي دنيا و عاقبت واقعي من به آنجا ختم مي‌شود بايد بروم جايي که بفهم ام بهاي عشق يک طرفه بوده و بدانيد
بعدی همه 70 نظر قبلی
اما اين توهم ات بزرگترين هديه عمرم بود چراکه مني که بايد تيمارستان مي رفتم عده اي از سر کنجکاوي اين ديوانه را وارد بازي کردند و توپ خنديدن و آخر مي دانستند عاقبتم گفتند خود خواسته اي به سلامت من ام مي گويم بر منکر اش لعنت ولي من کسي نبودم که از عاقبت ام بي خبر باشم من درست است براي خودم پز دادم و از يارانم گفتم ولي مي دانستم به زودي حقيقت جاي خود را به توهم مي دهد الحمدالله
خداوند ديگر از من طلبي ندارد که پس گيرد خدايا شاهد باش که من هيچ از تو نگرفتم که بخواهم فردا مديون شوم با دست خالي آمدم دست پر راندي مرا ولي گناهانم را چند دقيقه اي تاخير انداختي ولي دمت گرم به خودم برگرداندي حالا وقتي پايم را در زندان گذارم از تو تشکر پي کمم چون از اين زندان بيرون مي خواهم فرار کنم خودم هم خسته ام از بس فال گرفتم و اين فايلها همه ديوانه ام کرده خسته ام جان ندا
+ روي تو کس نديد و هزارت رقيب هست در غنچه‌اي هنوز و صدت عندليب هست گر آمدم به کوي تو چندان غريب نيست چون من در آن ديار هزاران غريب هست

خوشا بر تو اي اميد امروز بشر سلان بر تو اي ماه فروزان وطن صلوات بر تو و خاندان اطهر و پاک تو باد محشر است آن خجسته روزي که استوار بر قامت توشد مرجع رويين تن و سلاله پاک ولايت حيدر حي و صالح امت شرح ديوان و مکتب حيدري ماست فرزند صالح و باصرش سيد مجتبي حرمت دين و آئين ذوليمين ماست کور باد هر که اين مقام اين صولت توان ديدن نداشت
+ #معرفي_کتاب *راض ِبابا* «راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار مي‌بندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم مي‌زند.
my writings
103/1/17
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني هم‌زمان با نواي اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري مي‌شدند. راضيه بزرگتر مي‌شد و با وجودش شور و نشاط مضاعفي به خانه مي‌بخشيد. از همان کودکي روحيه‌اي شاداب و پرشور و نشاط داشت و لطافت و مهرباني‌اش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود. راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
بعدی همه 17 نظر قبلی
* کميل *
{a h=khckdk}غزل صداقت{/a} ديدم راويش خانمه نگرفتم :-|
http://hizbolah.parsiblog.com/Old/Feeds/ عجب :ا
+ هر نوايي با نگاهي از درون آيد برون ... بايد از دل با نگاهت همنوا گردد درون
هرکه را در تو غوطه کرد صد عذر براي بودن هديه و بر طليعه غوطه کرد جمالت گر به حسن و اقتضا شد مهرجو و متين اشون کم کن حاجت بر طلعت آن گشته و بوده است

جزتو

+ *متن از خودمه)دعا از ناله و فرياد دل است .. ناله دل از زخم و درد ..زخم ودرد از شکستن کوزه دل..آري کوزه دلت که شکست ، صداي شکستنش ، بيدار مي کند کبوتر خفته دعا را..و کوزه اي نمي شکند مگر به اراده خدا..و دعايي پر نمي گيرد مگر تير نگاهش بشکند کوزه دلت را...*
2-سيمرغ
@};-
2-سيمرغ
@};-
بعدی همه 27 نظر قبلی
خدايا سلام کيوانم همون گيتي نژاد حيدري 15 سال پيش هنوز همون ايمان که جاي تنبيه داره چون ثابته و همون باور اما عاشقانه تر که بد نيست اما تعريف نداره و همون عشق و همون عاشقي به زبان امروزي به صلابت ديروزي به قوام هميشگي و به تسلاي دل شکسته مادرم و به شفقت روي پدرم و به کيمياي برادرم و به اصالت و بصيرت برادرانم خصوصا ميثم معلم کوچکم سال نوتون مبارک
و يکي رو از قلم انداختم که از روي شايد کم لطفي ام يکي نه بلکه يکي که خيلي برام عزيزه و روزي که اولين بار با اون زبان تلخ خودم اذيت کردم و عجب ابلهي بودم فکر نمي کردم يک روز اينقدر درگير بودن ماندن ماندن تا ماندنش شوم استادم و معلم بي رحم اما خوش قلب و عزيزم فقط ببخش که قدرت رو خوب ندونستم نبودم انتظارت ولي سعي کردم کيوان بمونم نشد که برآن معجزه کنم چون قابل اين حرفا نبودم شايد روزي آره که عزيزي
+ [تلگرام] دل تو با دل من کي به تفاهم برسد...؟ همدلي شرط وصال است... مبادا بروي... #علي_قيصري
تفاهم! بام!! شيبدار!!!
يک زماني اينجا براي خودتون برو بيايي داشتيدا
+ [تلگرام] شايد اين قصه مرا بعد تو ديوانه کند که قرار است کسي موي تورا شانه کند... 'متين شريفي'
چقدر زيبا جقدر لطيف.ولي من دعا ميکنم خدا کچلت کنه ک ديگه کسي غير من شانه ات نکنه
رز يخ زده
{a h=haftasman}# هفت آسمان{/a} :-|
همه 5 نظر
*سحربانو*
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} ممنون روز شما هم مبارک بانو :)
{a h=jadekhatereha}سحربانو{/a} سپاس ..:)
+ [تلگرام] چقدر ماه گرفتگي را دوست دارم شبيه توست وقتي مو روي صورتت مي‌ريزي! #ناصر_رعيت_نواز
+چه نسبتي باهاش داري؟_ بعضي وقت ها اونقدري از دستش دلخور ميشم وقلبم ميشکنه که به خودم قول ميدم ديگ دوسش‌نداشته باشم ولي دو،مين بعدش دلتنگش ميشم ... :)
من بميرم؛که از اخبار بايد بشنوم امشب ،گرفته اي #محمدرمضان_نيا
+ قاتــل ها هميشــه، چاقـــو.. تفنگـــ.. قاتـل ها هميشــه اسلحــه نمــي کشنـد.. گاهـي قاتـل ها آنقــــــدر ديــــــــر سراغــت مي آيـند.. که مي ميــــــري... ...
عکس: افرا افراسيابي
ئه ؛ هنوز که زنده اي :|
بعدی همه 20 نظر قبلی
amir 123
نهنگ قاتل را مي گوييد ؟! ... من عمراً بميرم !ً
کلهم اجمعين...قاتلها به بهشت نمي روند..!:)
+ من دلم را به تو دادم .. سرم را به باد ... ....
مريم قهرمان لو
عجب بابا قربوني شد:D
همه 5 نظر
2-دست خط
سر و دل و جانم به باد رفت وقتي دل را به تو دادم
ساعت ویکتوریا
bakhtiyari20
رتبه 0
0 برگزیده
311 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
bakhtiyari20 عضو گروهی نیست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top