پيام دوستان
+
.. تلفيق چشمت..
آز غزلهاي چشم تو ،
. عشق لبريز خواهد شد...
وقتيکه ميخندي پاييز هم ،
.بهار خواهد شد...
. تلفيق چشمت مثل شير وغزال،
گلاويز خواهد شد...
. با عطر گيسوانت مست ،
. چون قاصدک ميرقصم...
.ونگاه دل عاشقم در جستجوي تو ،
سبکبال خواهد شد...
. با من بمان که کي بي تو،
.ممکن نيست ماندنم...
.اين غلام بيچاره با غزلهاي ،
چشمت شاعر خواهد شد...
غ..ر..آ
همابانو
103/8/26
بنا به دلائلي روزها راديو آوا را که موزيک پخش ميکند ميشنوم خيلي زياد ترانه هاي عاشقانه پخش ميکند زنگ زدم گفتم تا چند سال بعد از 57 و 58 موسيقي از هيچ رسانه اي پخش نميشد حالا به اينکه چرا نميشد و حالا خيلي هم شديد پخش ميکنند کاري ندارم فقط گفتم چرا حالا که هيچکس حوصله عاشقي ندارد اينهمه عاشقانه چرا ؟
همين بهانه اي شد که خدمت شما هم عرض کنم که فقط شعر عاشقانه نگوييد و به موضوعات ديگر هم بپردازيد :) زندگي که فقط عشق و عاشقي نيست که فقط شعر عاشقانه گفت خصوصا اينکه اکنون شکل عشق و عاشقي عوض شده و بصورت هچل هفت در آمده البته اين را هم به راديو آوا گفتم . اما کو گوش شنوا . آنها از روي دستور عمل ميکنند :-|
+
افـــتــخــارات خــانـــوادگــي بـــي فـــايـــده اســـت!
مهرباني #
103/8/22
وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ وَاُمِّهِ وَاَبيهِ وَصاحِبَتِهِ وَبَنيهِ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَاءْنٌ يُغْنيهِ///
و از تو امان خواهم در آن روزى كه بگريزد انسان از برادر و مادر و پدر و همسر و فرزندانش
براى هركس از ايشان در آن روز كارى است كه (فقط) بدان پردازد
+
امشب حرف وبلاگ شد و بعد مدت ها دلتنگ شدم و برگشتم درست به همينجا !
به دنياي شعر و ترانه
103/8/22
+
من نميفهمم کوهنوردي اونم تو هواي سرد چه لذتي داره
*ترخون بانو*
103/8/15
همابانو
103/8/15
امام صادق (ع) فرموده اند : اهالي هيچ بلدي از سه طبقه ، در راه تأمين امور دنيا و دين خود بي نياز نيستند ، هرجا که مردم، فاقد اين سه طبقه باشند زندگي آنان زندگي حشرات و حيوانات است نه زندگي انسان: اول فقيهي که داراي علم و تقوي باشد، دوم زمامداري که خيرخواه و فرمانروا باشد، سوم طبيبي که در کار خود بصير و مورد اعتماد مردم باشد.منبع : تحف العقول ص321
سلام
دوستان اميدوارم خوب باشيد
کانال تلگرام وبلاگم افتتاح شد
از دوستاني که تلگرام دارن خواهش مي کنم که بيان
telegram.me/sher8
لطفا به اشتراک بگذاريد
اين حديث ولايي به تصوير کشيده شده توسط اين دوست دانشمند. فرهيخته جمع دوستان گرامي با توجه به نوع رفتاروتاثر اخلاقي که ناشي و با بهره مندي از دانش و سيرت اخلاقي اين سه طبقه آوارتايي در حديث ولايي فوق الاشاره از آن ياد شده قابل ذکر و به تصوير کشيدن بخواهيم فرض داشته باشيم ميتوان در يک جمله بيان نمود و آن عبارت است از [انسانم آرزوست] و ولضاين.
+
سن وبلاگم 15 سال و 5 ماه و 5 روز شده :)
همابانو
103/8/14
15 سالم بود، مثل هميشه پشت سيستم تو اتاقم، صفحه ثبت وبلاگ جديد جلوم بود تو فکر انتخاب يه آدرس براي وبلاگم بودم چند تا اسم اومد به ذهنم ولي قشنگ نبودن چيزي که ميخواستم رو نميرسوندن يهو از پسرخالم که چند ترم زبان جلوتر از من بود و کنارم رو صندلي نشسته بود پرسيدم پيشرفته به انگليسي چي ميشه گفت Advanced گفتم همين خوبه و دکمه ثبت رو زدم :دي
+
هيچيم و هيچکس نخرد هيچ را به هيچ...
اي روزگار ، درگذر از چون و چند ما...
.
.
.
طالب آملي
هايدي
103/8/13
روزگار با قيمت گذاري ارزش فردي را تعيين نمي کند هيچ بودن دليل پوچ شدن نيست آدم بايد از من خالي شود در منيت يار عيان و پيدا شود تا از من خود خالي نشوي چگونه با من او مبتلاي يافتن خويش شوي مردم نامي شدم و بار ديگر مي ميرم و آنجاست که هر چه خواهد او
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} درود بر کاربر قديمي سبحان . شما را کسي فراموش نميکند چون با يک کلمه دل خوش موجبات دلسردي کاربران را فراهم کرديد و هيچ ايده تازه اي هم از خود بروز نداديد تا بفهميم چگونه ميشود الکي خوش نبود . خود من يکي از همانهايي هستم که مطرح کرديد دارد دست و پا مي زند اما هيچوقت دليل آنرا متوجه نخواهيد شد . حالا هم که لب به سخن گشوديد
{a h=u4e46d74210332323}sobhan{/a} بسيار دير شده و خودتان ميبينيد که مثل سابق نيست اما خود من احتياج به حضور هيچکسي ندارم و اگر هم پستي در اين باب گذاشته ام فقط بخاطر همان چند نفري بود که حضور دارند . بنظرم دست از آن وبلاگ و کاربري قبلي بردار و با همين که آمدي بيا ببين اينجا چه امکاناتي دارد که از آن بي خبري :)
+
گفتم از کار برد مرا خنده کردنت
خنديد و گفت من به تو کاري نداشتم ...
.
.
.
وحشي بافقي
هايدي
103/8/13
ولي هرچه بود کار ما بود با آن يار شيرين سخن و گلگون سيماي باشرف و با صلابت اش آنکه از ثمرات آن شجره طيبه اهل بيت ولايت و امامت باشد که ميشود ختم به ظهور منجي عالم بشريت مهدي مصطفي عج جانم به طريق و به وجود پاکش روان بر شمشير جهاد در رهش چگونه شود کارش با ما به پايان رسد آنجا که اميد وصالش بر ما خاتم به هيج فرض و هيچ دليل و منظري ختم و به پايان نرسد الي بعد شفاعت اش
+
#معرفي_کتاب
*راض ِبابا*
«راضِ بابا» روايت شخصيت دختري نوجوان است. دختري که تمام تلاشش را به کار
ميبندد تا در زندگي اول باشد. در شانزدهمين بهار عمرش حادثهاي رخ ميدهد و
او را در رسيدن به خواستهاش کمک ميکند؛ انفجاري که در سال 1387 در حسينيه
سيدالشهداي شيراز رخ داده و نقطه اوج زندگي او را رقم ميزند.
2-اشراق
103/8/13
شهيد راضيه کشاورز 11 شهريور 1371 در ظهر گرم تابستاني همزمان با نواي
اذان ظهر در مرودشت شيراز به دنيا آمد. والدينش به خاطر ارادتي که به خانم
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) داشتند نام راضيه را برايش برگزيدند.
روزها يکي پس از ديگري سپري ميشدند. راضيه بزرگتر ميشد و با وجودش شور و
نشاط مضاعفي به خانه ميبخشيد. از همان کودکي روحيهاي شاداب و پرشور و
نشاط داشت و لطافت و مهربانياش به وضوح در برخورد با اطرافيان آشکار بود.
راضيه تا قبل از بهار 16 سالگيش موقعيت هاي چشمگيري را در زمينه ورزش
کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصيل کسب کرد.
متاع تو را جز شيرين و ليلي کس خريدار نميشود مفت هم بفروشي کس نمي برد گران هم بدهي جز شيرين و ليلي نازش نمي خرد فکر بازار مباش جنس قيمي فقط خواهان يوي دارد درد تو را دوم کس نمي خرد خوش باش که وقت احتساب عشق مفت را ارزان کس نمي برد جز معشوق اين متاع تو قيمت ندارد خريدار دل ندارد تنها دلبر دل مي خرد شاه دل تنها اس ميخرد