تاریخچه
سواران مشروطه خواه بختیاری
سرزمین کنونی بختیاری هزاران سال است، که سکونتگاه گروههای مختلف انسانی میباشد. شواهد گوناگون نشان میدهد، که سرزمین باستانی قوم لر، دهها هزار سال پیش، مسکونی بودهاست. منابع و امکانات طبیعی؛ از قبیل : آب، جنگل، مراتع، بارندگی مناسب، آبگیرهای فراوان و درّههای مستعد برای کشاورزی، این سرزمین را به یکی از بهترین زیستگاهها و محل تجمع و سکونت گروههای انسانی در گذشته، تبدیل نموده بود. بعلاوه این امکانات در بلندیهای زاگرس و دامنههای آن، محیط مناسبی برای رویش نباتات علوفهای و گونههای مختلف حیوانات فراهم کرده بود .
کاوشهای باستان شناسی نشان میدهد، که قدمت سکونت انسان در این منطقه، به چهل هزار سال میرسد. بازماندههای فرهنگی دوران پارینه سنگی، میان سنگی، نوسنگی و شهرنشینی در این ناحیه، به چشم میخورد. سرزمین بختیاری، از جمله محدود سرزمینهایی است، که انسان برای اولین بار، به اهلی کردن حیوانات و نباتات پرداخته، یا به دیگر سخن، زندگی ده نشینی و کشاورزی را، که لازمه پیدایش تمدن میباشد، آغاز نمودهاست...[8]
در کتاب خلاصه تاریخ هنر آمدهاست، که:
از دوره پارینه سنگی ایران، در کاوش غاری در تنگ پبده (کوههای بختیاری در شمال شرق شوشتر)، ابزارها و سلاحهایی از سنگ ناصاف (چکش، پیکان، تیغه و تبرسنگی) و در نواحی همیان، میرملاس و دوشه از توابع لرستانتصاویر جانوران و آدمیان منقوش بر صخرههای قائم به رنگهای سیاه و زرد و سرخ یافت شدهاست، که قدمتشان به حدود 15 هزار سال قبل از میلاد مسیح، میرسد. صاحبان این آثار از راه شکار دسته جمعی و صید ماهی و گردآوری ریشه و بَرِ گیاهان، غذای خود را بدست میآوردهاند.[9]
انسان شناسانمعتقدند که، انقلاب بزرگ نوسنگی یا پیدایش کشاورزیو تولید خوراک در نواحی شمال خلیج فارس، تا سوریهاتفاق افتادهاست، که به هلال حاصلخیزشهرت دارد. کشت نباتات و غلات از این ناحیه آغاز گردید. تپه ماهورها و دامنههای شمال و شمال شرق خوزستانکه بخشی از قلمرو بختیاریها میباشد، با ارتفاع نسبی 300 تا 1?500 متر از سطح دریا و متوسط بارندگی 300 تا 500 میلیمتر بر مترمربع در سال، شرایط مساعدی برای رویش نباتاتو کشت غلاتفراهم ساختهاست، که در محدوده هلال حاصلخیزقرار دارد. همچنین برخی از حیوانات، بویژه بزبرای نخستین بار، در کوههای بختیاری، اهلی گردید. هنری تی رایت باستان شناس آمریکایی در سالهای 1975و 1976میلادی، در شمال شرقی خوزستان، در دشت ایذهو دشتگل، به مطالعات باستان شناسیمبادرت نمود و از حیات مستمر و فعال گروههای انسانی، در 6 تا 7 هزار سال پیش از میلاد، در این مناطق گزارش داد.
در هزاره پنجم تا سوم قبل از میلاد، در دوره مسو عصر سنگ، شاهد ظهور قوم عیلامهستیم، که از کوهها به دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یافتهای را تأسیس نمودند. حدود چهارهزار سال قبل از میلاد مسیح، در سرزمینی که شامل خوزستان، لرستان، پشتکوهو کوههای بختیاریاست، حکومت عیلام رشد و تکامل یافت. مردم عیلام، دولت خود را انشانیا آنزانمیخواندند و ظاهراً به زبان آنزانی تکلم میکردند.[10]
بیشترین آثار برجای مانده از دوره عیلامی، در محدوده شهرستان ایذهقرار دارد، که شامل چندین کتیبه به خط میخیو صدها نقش برجسته بر روی سنگها، صخرهها و کوهها میشود و به همین علت، باستان شناسان این منطقه را سرزمین سنگ نگارهها، نام نهادهاند. مصنوعات فلزی فراوانی مربوط به عصر آهن؛ شامل: انواع سلاحها، پیکرههای کوچک اندام آدمی، ابزارهای مخصوص اسب، سنجاقها و دهها ابزار و وسیله دیگر، در بخشهایی از لرستانو خوزستان کشف شدهاست، که از زندگی گروههای کثیری از انسانها حکایت دارد.
در هزاره دوم قبل از میلاد، اکوم، حکومت کاسیانرا در بخش علیای سرچشمههای کارون، در کوههای بختیاری، تأسیس نمود. از حدود 700 سال قبل از میلاد مسیح نیز، پیشینیان بختیاریها در منطقه پارسوماش (مسجدسلیمان کنونی) و انشان (ایذه کنونی) دولت جدیدی تأسیس نمودند. دولت عیلامدیگر در این زمان آن قدرت را نداشت، که از استقرار آنان در این ناحیه مخالفت کند... چیش پیش پسر و جانشین هخامنش، پیشتر عنوان پادشاه شهر انشان یافته و ناحیه مزبور را تا شمال پارسوماش اشغال کرده بود.[11]
رومن گیرشمن، باستان شناس فرانسوی، در کتاب ایران از آغاز تا اسلام، مینویسد: من جای جای این سرزمین (بختیاری) پا نگذاشتهام، مگر اینکه عیلامی را یافتهام.
اما بختیاریها دراین منطقه، تبدیل به قوم غالبی شدند، که فرهنگ و زبان خود را غالب کرده و رواج دادند. محکم ترین دلیل، گویش بختیاریهاست، که امتداد زبان پهلویرایج، در بین پارسیان قبل از اسلام است. آداب، رسوم و سنن فراوان دیگری نیز، پیوستگی بختیاریها را، با پارسیان روایت میکند. تا جایی که برخی از منابع عقیده دارند که، لرها و بختیاریها، بازماندگان قبیلههای مارافیان و ماسپیان پارسی هستند، که نخستین قبیلههایی بودند که به کوروشپیوستند. شاید هم، بازماندگان قبیله اسه گرته (اسه = سنگ، گرته = غار) باشند، که در کوهستانهای زاگرسو درون غارها زندگی میکردند.[12]
با به قدرت رسیدن کورش بزرگدر پارسوماشو انشان، از پارسوماش تا استان فارسکنونی، به نام پارسنامبردار شد و در دوره اشکانیانبه الیمایید تغییر کرد. دوباره در زمان ساسانیانبه پارسهتغییر یافت و پس از زوال ساسانیان، در سدههای نخستین اسلام، مورخین تازی همة زاگرسنشینان را کردنامیدند و منطقه آنها را جبال خواندند... ![13]از سال سیصد هجری قمری به بعد، به لر بزرگمشهور شد و از زمان صفویهبه بعد نیز، کهگیلویه و بویراحمد، از آن جدا شد و مانده آن به نام بختیاریدر جغرافیای ایران نمایان گردید.
دراین باره، دکتر مازیار اشرفیان بناب، که تخصص وی در رشته ژنتیک پزشکیاست، میگوید:
بر پایه پژوهشهای ژنتیکی، عموم اقوام و گروههای جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی کنونی ایران) زندگی میکنند، با اینکه دارای تفاوتهای اندک فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای گوناگون هم سخن میگویند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند. این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که نزدیک به 10 تا 11هزار سال پیش در بخشهای جنوب باختری فلات ایران ساکن بودهاند، بر میگردد.
بنابر بررسیهای ژنتیکی، ایرانیانبا اروپاییها، نه به شوند (علت) کوچ اقوامی از اروپابه ایران (در حدود 4 هزار سال پیش)، که به شوند کوچ کشاورزان ایرانی به سوی اروپا (در حدود 10 هزار سال پیش) است. اسناد تاریخی و باستان شناسینشان میدهد که آریاییهااقوامی کوچنده نبودهاند، بلکه از 10 هزار سال پیش، در سرزمین ایران بوده و منشأ بزرگ ترین نوآوریهای انسان مُدرن بودهاند. امروزه شواهد گوناگونی همچون یافتههای باستان شناسیو ژنتیکی، درستی این فرضیه، که اقوامی از سرزمینهای دور اروپایی، به فلات ایرانکوچ کردهاند را، مورد پُرسش قرار داده و آن را رد میکند... ![14]
برخی انسان شناسانو زبان شناسان اروپایی، برای فرضیه نژادپرستانهخود، که قصد توضیح و توجیه ریشه مشترک و شیوه گسترش زبانهای هند و اروپاییو حتی برتری نژادی برخی اروپاییها را داشتهاست و برای اصالت بخشیدن به این فرضیه خود، نیاز به یک نام اصیل و باستانی داشتهاند و نام آریایی، که ریشه در زبانهای سانسکریتو ایران باستاندارد را، به امانت گرفته و به نوعی مورد سوءاستفاده، قرار دادهاند.
همزمانی این سوءاستفاده علمی دانشمندان اروپایی در سدههای نوزدهمو بیستم میلادی، با سیاستهای ملی گرایانه وقت و تبلیغات گسترده و آموزش این که؛ ایرانیان ریشه در جمعیتهای آریایی اروپایی دارند، در درازای چندین دهه، این باور نادرست را در ایرانیان پدید آورده که، نزدیک 4 هزار سال پیش، قبایلی که به زبانهای هند و اروپاییسخن میگفتهاند، از شمال، وارد فلات ایرانشده و جایگزین اقوام بومی ایران شدهاند و ما ایرانیان امروزی، دنباله این آریاییهای کوچنده هستیم.